در خانه پلاک 38 پسر بچه کوچکی با پدرش زندگی می کرد .
چون پسر به سن مدرسه رسیده بود پدر تصمیم گرفت تا او را به مدرسه بفرستد .
پسر کیفش را برداشت ، یک مداد ، یک پاک کن ، یک دفتر و مقدار ی خوراکی در داخل آن گذاشت وراهی مدرسه شد.
زنگ اول نقاشی بود وپسر یک طو طی کشید که استخوان را در زیر خاک پنهان می کرد .
معلم یک بیست به پسر داد وزنگ بیرون به صدا در آمد .
پسر به اشتباه مداد و دفترش را در کیف دوستش گذاشت و بیرون رفت .
زنگ دوم پسر خوراکیش را ورداشت و برای ورزش بیرون رفت ، چون می خواست ورزش کند خوراکیش را روی دیوار گذاشت و
داخل میدان رفت .
گربه ای آمد و خوراکیش را خورد .
زنگ سوم تعطیل شدند ، او کیفش را برداشت و قبل از آمدن به خانه به دست شویی رفت و کیفش را به جالباسی آویزان نمود.
موقع بیرون آمدن فراموش کرد که کیفش را با خود بردارد .
آن شب وقتی در خانه بود متوجه شد که هیچ یک از وسایل هایش را نیاورده !
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت